درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1



 روزنه ای از نور...

 می‌گویند که گاه یک عکس می‌تواند ارزشی بیشتر از هزاران کلمه داشته باشد، این گفته شاید در عرصه دانش بیشتر نمود داشته باشد.

در این پست مروری خواهیم داشت بر عکس‌هایی که هر یک در زمان خود توانسته‌اند روند علم را تغییر بدهند یا فهم ما را از پدیده‌های علمی بهتر و ملموس‌تر کنند.

۱- آناتومی انسان، طراحی توسط لئوناردو داوینچی، بین سال‌های ۱۵۰۹ تا ۱۵۱۰: در زمانه‌ای که کمتر کسی به صورت روشمند درون و برون بدن انسان را مورد بررسی قرار داده بود، هنرمند دوره رنسانس -لئوناردو داوینچی- دست به کار شد و ۲۰۰ طراحی از سیستم اسکلتی و ماهیچه‌ای بدن انسان کشید. این تصاویر نه‌تنها زیبا هستند، بلکه در زمره دقیق‌ترین طراحی‌های انجام شده از بدن انسان، در اروپا، تا آن دوره زمانی هم قرار دارند.

 لئوناردو داوینچی - آناتومی

داوینچی با آمیختن مشاهدات علمی با هنرش، به ایجاد آناتومی مدرن کمک کرد.

۲- تصویری از جدول تناوبی اصلی، رسم شده توسط دیمیتری مندلیف: تلاش «دیمیتری مندلیف» باعث شد که عناصر در یک جدول به شیوه منظم و عقلانی مرتب شوند. او در نیمه قرن نوزدهم، عناصر شناخته‌شده را در یک جدول تناوبی قرار داد و توانست جایگاه عناصر ناشناخته‌ای را که پس از ان کشف شدند را هم مشخص کند.

این جدول نخست به صورت یک فرم ترسیم شد که شباهتی به یک جدول نداشت.

 جدول تناوبی

جدول تناوبی که اکنون، همه دانش‌آموزان باید از بَرَش کنند، یکی از نمونه‌هایی است که نشان می‌دهند یک نمودار اطلاعاتی یا اینفوگراف چگونه می‌تواند فهم مردم را از روش نظام‌مند علم بهتر کند.

۳- نمایش اسکلت دایناسور هادرسوروس در سال ۱۸۶۸: در این سال اسکلت دایناسور برای اولین بار به نمایش گذاشته شد. یک جوینده فسیل به نام «ویلیام پارکر فولک» بقایای یک گونه دایناسور به نام «هادرسوروس فولکی» را پیدا کرده بود.

گرچه تا آن زمان پنج نوع دایناسور دیگر هم پیدا شده بودند، ولی اسکلت دایناسور یاد شده، کامل‌ترین اسکلتی بود که پیدا شده بود. این استخوان‌ها به هم متصل شدند و در آکادمی علوم طبیعی فیلادلفیا و سپس در موزه‌های دیگر آمریکا به نمایش گذاشته شدند.

 اسکلت دایناسور هادرسوروس

اینجا بود که دایناسور در نزد عموم مردم، تبدیل به یک پدیده شد. عکس‌های که از اسکلت گرفته شده بود، بین مردم می‌چرخید و برای اولین بار چیزی که زیست‌شناس‌ها از قرن‌ها پیش می‌دانستند، مورد توجه مردم قرار گرفت و آنها هم فهمیدند که زمانی مخلوقاتی عجیب بر دنیا حکمرانی می‌کردند.

۴- نخستین عکس اشعه ایکس، گرفته شده توسط ویلهلم کونراد رونگتن در سال ۱۸۹۵: در آن زمان فیزیکدانی به نام رونگتن مشغول مطالعه روی خواص اشعه‌های کاتدی بود. او متوجه شد که نور (الکترون‌هایی) از آنها ساطع می‌شود که با یک صفحه عکاسی می‌توان آنها را ثبت کرد.

عکس اشعه ایکس

سرانجام او تصمیم گرفت که تئوری‌اش را به کمک همسرش ثابت کند. در ۲۲ دسامبر سال ۱۸۹۵، او از همسرش -برتا- خواست که به اجازه بدهد از انگشتانش با اشعه جدید عکس بردارد. بعد از پانزده دقیقه تاباندن اشعه، نخستین عکس اشعه ایکس به دست آمد که به صورت واضحی استخوان‌های دست برتا و حلقه‌ای را که به انگشت داشت، مشخص می‌کرد.

۵- اسب در حال حرکت، عکس‌هایی که توسط ادوارد مویبریج در سال ۱۸۸۲ گرفته شد: در سال ۱۸۷۸، لئونارد استنفورد، فرماندار سابق کالیفرنیا، مأموریتی به عکاسی به نام ادوارد مویبریج داد تا یک نظریه را ثابت کند: اسب در حال چهارنعل رفتن، هر چهار پایش را از سطح زمین جدا می‌کند.

مویبریج از چند دوربین استفاده کرد تا بتواند ۱۲ عکس در کمتر از نیم ثانیه بگیرد و به این ترتیب برای نخستین بار یک اسلاید نواری فیلم درست کرد.

 اسب در حال حرکت

او با این کار نه‌تنها درستی نظریه استنفورد را ثابت کرد، بلکه پیشگام ثبت تصاویر متحرک هم شد. در آن زمان، عکسبرداری فناوری تازه‌ای بود.

۶- عکس شماره ۵۱، عکسی که در سال ۱۹۵۲ توسط روزالیند فرانکلین گرفته شد: اشعه ایکس نقش زیادی در اکتشافات قرن بیستم داشت. روزالیند فرانکلین دانشمندی بود که در زمینه عکسبرداری از کریستال‌ها با استفاده از اشعه ایکس خبره بود. این عکس او، نه‌تنها ساختمان مارپیچ دوگانه DNA را ثابت کرد، بلکه ساختمان فسفاتی آن را هم که ما هم‌اکنون به آن بازهای DNA می‌گوییم، نشان می‌داد.

Photograph 51 (DNA), by Rosalind Franklin

کار او الهام‌بخش دو تن از همکارانش با نام‌های جیمز واتسن و فرانسیس کریک شد که بعدها برنده جایزه نوبل به خاطر کشف ساختمان DNA شدند. فرانکلین در زمان اهدای جایزه نوبل درگذشته بود و جایزه نوبل به افرادی که زنده نیستند، تعلق نمی‌گیرد.

۷- نخستین نوترینوی ثبت‌شده (۱۹۷۰): در ۱۳ نوامبر سال ۱۹۷۰، با استفاده از دو  فناوری عکاسی و محفظه‌های جوشان، برای نخستین بار نوترینو مورد رصد قرار گرفت. در این عکس نوترینو، به یک پروتون برخورد کرده است و باعث ایجاد سه ذره شده در سمت راست شده است. نوترینو به مزون مو تبدیل شده است که به صورت خط طولانی مرکز مشخص است، خط کوتاه، نشاندهنده پروتون است و سومین خط، مزون پی است.

 نخستین نوترینوی ثبت‌شده

۸- نخستین عکس گرفته شده از ساختمان مشبک کریستال سیلیکون: این عکس با فناوری STM یا میکروسکوپ تونلی اسکنی به وسیله «گرد بینینگ» در سال ۱۸۹۳ گرفته شد. فناوری STM، یکی از نخستین روش‌های مشاهده اتم‌ها و مولکول‌ها به صورت تکی بود، این فناوری بسیاری از رشته‌های دانش را متحول کرد که فناوری نانو یکی از آنها بود. این شیوه در سال ۱۹۸۱ ابداع شد و بینیگ و «روهرر» به خاطر آن در سال ۱۹۸۶ برنده جایزه نوبل شدند.

سیلیکون

۹- نخستین عکسی از تابش زمینه‌ای ریزموجی کیهانی گرفته شد: گرمای فوق العاده ناشی از انفجار بزرگ Big Bang، امواجی ایجاد کرد که هنوز قابل تشخیص هستند، البته اکنون این امواج به صورت ریزموج درآمده‌اند و به صورت پرتوتابی زمینه‌ای ریزموجی کیهانی دیده می‌شوند.

حضور این پرتوها، تأییدکننده درستی فرضیه انفجار بزرگ است. در سال ۱۹۴۸ برای نخستین بار وجود این پرتوها پیشبینی شد و در سال ۱۹۶۵ به صورت تصادفی این پرتوها رصد شد.

 تابش زمینه‌ای ریزموجی کیهانی

اما برای ایجاد نقشه‌ای از این پرتوتابی زمینه‌ای نیازمند تجهیزات بسیار حساس‌تری بودیم که با پرتاب یک ماهواره توسط ناسا در سال ۱۹۸۹، امکان آن مهیا شد. در سال ۱۹۹۲ سرانجام با کمک تجهیزات این ماهواره، چنین نقشه‌ای ایجاد شد و فیزیکدانی به نام جورج اسموت به خاطر همین کار برنده جایزه نوبل شد.

۱۰- رنگین‌کمان مغز: این عکس در سال ۲۰۰۷ توسط «جین لیوت» در مرکز دانش مغز هاروارد از مغز یک موش گرفته شده است و در آن برای نخستین بار مسیر اتصالات سلول‌های مغزی یا نورون‌ها به خوبی مشخص شده است.

 رنگین‌کمان مغز

برای گرفتن این عکس از فناوری جدید فلوروسانس برای برچسب زدن تکی به هر نورون استفاده شده است. در این شیوه ژن‌هایی برای القای پروتئین‌های فلورسان‌ در نورون‌ها القا می‌شود و به این ترتیب هر نورون به همراه آکسون‌ها و دندریت‌هایش رنگ خاصی می‌گیرد و به این ترتیب دنبال کردن مسیر اتصالات مغزی بسیار آسان می‌شود.

۱۱- اتصالات مولکولی در یک مولکول پنتاسن: این عکس در سال ۲۰۰۹ به وسیله محققان IBM از یک مولکول پنتاسن گرفته شده است. شیوه استفاده شده، نوع تکامل‌یافته همان فناوری بینینگ و روهرر است. به طوری که می‌بینید اجزای مولکول ۱٫۴ نانومتری نتاسن کاملا مشخص هستند.

molecular bonds in a Pentacene molecule

در این عکس حلقه‌های شش ضلعی که هریک پنج اتم کربن دارند و حتی جایگاه اتم‌های هیدروژن دور حلقه‌ها هم نمایان است.

 

 

منبع



یک شنبه 11 دی 1390برچسب:دانش, :: 22:41 ::  نويسنده : ali

 

مفاهیم: کوتوله سفید چیست؟

 کوتوله‌های سفید از شگفت انگیزترین اجرام آسمانی هستند که با تلسکوپ معمولی و در شرایط عادی قابل رصد نیستند

کوتوله های سفید که می‌توانند معمای کهکشان‌ها نامیده شوند، آخرین مرحله تکامل بسیاری از ستاره‌ها هستند. آنها دارای وزنی نزدیک به وزن خورشید و حجمی به اندازه زمین هستند که نشان می‌دهد بایداجسامی بسیار چگال و فشرده باشند. چگالی آنها حدود یک میلیون برابر چگالی خورشید است. یعنی یک فنجان از کوتوله سفید حدود 100 تن وزن دارد.

مقدار جاذبه سطحی در سطح کوتوله‌های سفید نیز به حد باور نکردنی زیاد است و به حدود 100 میلیارد برابر ثقل زمین می‌رسد. بنابراین هر جسمی که به منظور کاوش در سطح یکی از کوتوله‌های سفید فرود آید، بی درنگ بر اثر گرانش بسیار زیاد، له می‌شود.

ستاره‌هایی که جرمشان تقریبا" معادل جرم خورشید و یا کمتر از آن است به احتمال زیاد همگی به کوتوله سفید تبدیل می‌شوند.

ستاره‌های پرجرم‌تر به طریق دیگری می‌میرند. این گونه ستاره‌ها ممکن است به ستاره نوترونی و یا شاید سیاهچاله تبدیل شوند.

اصطلاح کوتوله سفید برای توصیف مرحله‌ای از تکامل ستاره‌ای به کار می‌رود که ستاره پس از تبدیل شدن به غول سرخ، در آن مرحله از انقباض باز می‌ایستد.

در مرحله کوتوله سفید، ماده ستاره‌ای فشرده می‌شود و به جسمی کم نور، به اندازه‌ای بسیار کوچک (به اندازه زمین) تبدیل می‌شود و از آنجا که ستاره دیگر هیچ منبعی برای تولید انرژی ندارد، سرد می‌شود.

کوتوله سفید

پس کوتوله سفید، ستاره‌ای است که دیگر سوخت هسته‌ای‌اش تمام شده و بسیار فشرده و کوچک شده، چنین ستارگانی بسیار داغ هستند ولی آهسته آهسته دمای خود را از دست می‌دهند.

کوتوله های سفید می‌توانند به ما درباره سن جهان بگویند. اگر ما بتوانیم زمانی را که طول می‌کشد تا یک کوتوله سفید سرد شود و به یک کوتوله سیاه تبدیل شود را تخمین بزنیم،‌ می‌توانیم محدوده کوچک‌تری را برای سن جهان و کهکشان‌ها در نظر بگیریم. چراکه میلیاردها طول می‌کشد تا یک کوتوله سفید سرد شود. به این ترتیب می‌توانیم به این برداشت برسیم که سن جهان هنوز خیلی زیاد نیست. زیرا اگر غیر از این بود کوتوله‌های سفید باید به کوتوله‌های سیاه تبدیل می‌شدند.

از روی فاصله و نورانیت ظاهری اندازه گیری شده کوتوله‌های سفید، محاسبه درخشندگی حقیقی آنها امکان پذیر است. درخشندگی کوتوله‌های سفید گستره وسیعی از قدر مطلق حدود 10+ تا حدود 20+ دارد.

رنگ کوتوله سفید

رنگ کوتوله‌های سفید گستره‌ای از آبی سیر تا زرد را نشان می‌دهد. گستره دمای مربوط به این رنگ‌ها از حدود 100000 تا 5000 درجه کلوین است که آبی‌ترین تا سرخ‌ترین کوتوله‌های سفید را در بر می‌گیرد.

رنگ کوتوله سفید

طیف کوتوله‌های سفید

طیف کوتوله‌های سفید از ستاره‌های معمولی بسیار متفاوت است. در بیشتر طیف‌ها خطوط طیفی اندکی وجود دارد. تنها خطوطی که به صورت برجسته و واضح دیده می‌شوند خطوط هیدروژن است. با این حال در طیف بعضی از کوتوله‌های سفید، نمودهای غیر عادی به چشم می‌خورد. به طور مثال، کوتوله‌های سفیدی وجود دارند که در طیف آنها اثری از خطوط مربوط به هیچ عنصری دیده نمی‌شود. طیف برخی از کوتوله‌های سفید فقط خطوط هلیوم را نشان می‌دهد، بی آنکه خطوط هیدروژن در آن قابل مشاهده باشد. در طیف برخی دیگر خطوط عناصر سنگین مانند کلسیوم و آهن وجود دارد.

 

 



شنبه 10 دی 1390برچسب:دانش , فضا , ستاره , کوتوله ی سفید, :: 13:41 ::  نويسنده : ali

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد